زندگی شیرین 💖

Kiana · 22:06 1403/02/11

سلام حالتون ؟ اینم پارت ۱ . ❤

از زبون ارن 

امروز تولد آرمین بود . نمیدونستم باید براش چی بگیرم .. ام خب بهتره از میکاسا بپرسم . اون خوب آرمین رو می شناسه.  

شروع مکالمه 

ارن = سلام میکاسا . خوبی ؟ 

میکاسا = سلام ارن خوبم . کاری داشتی ؟ 

ارن = اره ... واسه آرمین کادو خریدی ؟؟؟؟ 

میکاسا= . چی ؟ تولد آرمین بود؟ . نه چیزی نگرفتم 

ارن = هه خوبه یادت انداختم . خوبه منم چیزی نگرفتم بیا بریم بیرون . میگیریم 

میکاسا = باشه ... ولی ... اگه آرمین بفهمد بدون اون رفتیم بیرون ... 

ارن = بابا میکاساااا ... داریم می ریم براش کادو بخریم . 

میکاسا = اوکی .. ساعت ۶ چطوره ؟ 

ارن = خوبه . فعلا 

میکاسا = فعلا 

ارن = فعلا . 

(پایان مکالمه )

ساعت ۴ بود . یه کوچولو بخوابم که اشکالی نداره .. 

از زبون آرمین

حس میکنم امروز یه روز یه ولی نمیدونم چه روزی .... اونم یه روز خاص .. هییی کاشکی یادم بود امروز چه روز یه ..... واییییی دانشگاهم دیر شد .. ( آرمین دانشگاه میره ولی بقیه نچ / حالاااااااا بگین معلم آرمین کیهههههه ؟؟؟؟ ) .. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم تو راه استاد رو دیدم باهاش بحث دیروز رو کردم ... 

از زبون میکاسا ( باید از زبون همه بنویسم شت :/ ) 

ساعت چهار .. خب یه کم میدم تو پارک قدم بزنم .. 

(زنگ خونه به صدا در اومد ) ... جان ؟ اون اینجا چیکار میکنه ؟ مگه نگفت میره کره ؟ .( در رو باز کرد ) 

جان = سلام .. میکاسا .. 

میکاسا = سلام.  کارت چیه ؟ 

جان = آروم باش ... اومدم این گل رو بهت بدم ..

میکاسا = خب ممنون . به چه مناسبت ؟ 

جان = همینجوری .. 

میکاسا = باش .. فعلاااااا 

جان = وا ... واسا یه ... زره 

میکاسا = بای بای ... 

ساعت ۶ ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب اینم از پارت ۱ امید وارم خوشتان اومده باشه خوشملا.. دوستون دارم تا پارت بعدی .. که ۱ لایک ۱ کامنت میخوام بای بای ❤❤❤❤